تنفّر و محبّت، دو مقوله اخلاقی هستند که از وجود انسان نسبت به طرف مقابل، به خاطر موضعگیری و عملکرد او نشأت میگیرد. بدین معنی کسی که اراده خیر به تو دارد و نمیخواهد هیچگونه آسیبی تو را تهدید کند و دوست دارد از منافع دنیوی و اخروی بهرهمند گردید، قطعاً عملکرد آن شخص سبب میگردد که ما نسبت به او مهر و محبّت داشته باشیم. از طرف دیگر کسی که فکر اذیّت و آزار ما را در سر میپروراند و میخواهد در حق ما دست به جنایت و خیانت بزند قطعاً از او بیزاریم و حتی بعضی اوقات نابودی او را در سر میپرورانیم.
دسته و گروهی از آدمیزاد که از بدو تولّدمان، یعنی زمانی که چشم و گوشمان بر روی این دنیا باز شده مورد تنفّر ما قرار گرفتهاند یهودیان بودهاند و به طور دائم از طرف خانواده و جامعه و محیطهای دینی و مذهبی به ما القاء شده که باید مهر و محبت یهودیان را نداشته باشیم و نسبت به آنها بدبین و متنفّر باشیم.
نکته قابل توجه این است که: آن اندازه که به ما القاء شده که با یهودیان در ستیز باشیم، به همان اندازه علّت ستیز و بیزاری ما نسبت به یهود، به ما و فرزندانمان القاء نشده است و همین امر سبب شده که تلاش و کوشش ما آنچنان که لازم است نتیجه ندهد و بسیاری از مسلمانان در سطوح مختلف اجتماعی نسبت به قضایای مختلف اسلامی از جمله فلسطین و بیتالمقدس که نخستین قبلهگاه مسلمانان است، بیمبالات و بیتفاوت باشند و حتی گاهگاهی نیز به اصطلاح آب به آسیاب دشمن بریزند.
بنابراین وظیفه اساسی ما در وهله اول آن است که به طور شفّاف و صریح علت بیزاری و دشمنی خود را نهتنها برای فرزندانمان، بلکه برای تمام جهانیان بیان کنیم و سپس راه مبارزه منطقی را با آنان در پیش بگیریم.
سؤالاتی که در این راستا میتوان مطرح کرد این است:
آیا علت تنفر و بیزاری ما از یهود به خاطر انسان بودن آنها است؟
آیا تنفر ما از آنان به خاطر کسب قدرت و توانشان در دنیا است؟
آیا تنفر و بیزاری ما به خاطر کسب علم و ثروت آنان است؟
آیا تنفر و بیزاری ما نسبت به آنها به خاطر چهره و قیافه و آداب و رسوم آنان است؟
قطعاً علت بیزاری ما به خاطر هر کدام از مسائل مذکور باشد نه تنها منطقی نیست بلکه شاید مخالف صریح قرآن و سنن و قوانین الهی باشد و شاید علت اینکه این همه شعار مرگ بر اسرائیل که علیه آنان سر میدهیم و در نمازهایمان و در دل شب دعایشان میکنیم و نزد پروردگار قبول نمیشود همین باشد.
باید به صراحت گفت که: اگر بیزاری ما از یهود به خاطر انسان بودن آنان است راه بیراهه رفتهایم؛ زیرا همه فرزندان آدم از هر دسته و نژاد و رنگی که باشند جعل و قرارداد خدا در روی زمینند و کسی که با جعل خدا در افتد آب در هاون میکوبد؛ زیرا خداوند فرموده است: يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ سوره (حجرات آیه 13) فلسفه جعل و قرارداد انسانها به شعوب و قبائل مختلف از طرف خدا، تعارف و شناخت جایگاه همدیگر است نه تضاد؛ و مقدمه تعارف همدیگر، خودشناسی است زیرا تا خود و ملت و تاریخ و سرگذشت خود را نشناسیم نمیتوانیم با دیگران درست تعامل داشته باشیم. بنابراین حق هر ملتی است که خود را بشناسد و به دیگران نیز بشناساند که اگر خلاف این صورت گیرد فلسفه جعل و قرارداد خدائیِ انسانها به ملّتها و نژادهای مختلف بیهوده میگردد و حکمت خداوند زیر سؤال میرود.
اگر بیزاری ما از یهود به خاطر کسب قدرت آنان است باید گفت «قدرت» در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و غیره در ذات خویش نه قابل مدح است و نه قابل ذم؛ بلکه جهت قدرت است که آن را ممدوح یا مذموم جلوه میدهد؛ که اگر در راستای عدالت باشد ممدوح و اگر در جهت فساد انسانها باشد مذموم. از جهت دیگر کسب قدرت جنبه جبری ندارد که خداوند به زور و اکراه ملّتی را حامل قدرت کند و ملّتی را از آن بینصیب، بلکه قدرت در زمینههای مختلف اکتسابی و تابع قوانین و مقرّرات خداوند در جهان هستی است. بنابراین هر کس تلاش کند به اندازه تلاشش در هر زمینهای که باشد صاحب قدرت میگردد و این ربطی به ملّت و نژاد خاصی ندارد بلکه همانطور که اشاره شد به سعی و تلاش انسانها بستگی دارد: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (سوره نجم آیه 39) بنابراین اگر بخواهیم ملت یهود را به خاطر کسب قدرت سرزنش کنیم و از آنان بیزاری جوئیم قطعاً راه اشتباهی را رفتهایم زیرا چنین اندیشهای خلاف قوانین و سنت الهی است و کسی که خلاف قوانین الهی در زمین گام بردارد تنها و تنها خود دچار ضرر و زیان شده است.
اگر بیزاری ما از یهود، به خاطر کسب علم و ثروت اندوزی است باید به صراحت گفت رهی که ما در پیش گرفتهایم به ترکستان میرود، زیرا همانطور که قبلاً بدان اشاره شد علم و ثروت، همانند قدرت جنبه کسبی دارد نه وهبی و اجباری؛ بلکه کسب آن دو مرهون تلاش و کوشش همه انسانها از هر نژاد و رنگی است و خداوند در این زمینه، کسی را جبراً بر کسی دیگر برتری نداده است و واقعیت دنیای انسانها در طول تاریخ این را مورد تأیید قرار داده است و از جهت دیگر با بسیاری از آیات الهی در قرآن و سنت نبوی در تضاد است زیرا در قرآن و حدیث سفارشات زیادی در مورد کسب علم و رزق و روزی شده است.
حقیقت امر این است که یهودیها امروزه با تلاشی که در زمینه علوم مختلف کردهاند خواسته یا ناخواسته خدمات قابل توجهی به جهانیان ارائه دادهاند؛ آنها در زمینه تکنولوژی و علم و صنعت و غیره توانستهاند دانشمندان زیادی را در جهان بپرورانند و همین امر سبب گردیده که در نقاط حساس دنیا از جایگاه قابل توجهی برخوردار باشند که اگر بیزاری و تنفّر ما بدان جهت نسبت به یهود صورت میگیرد جز حسادتی بیش نیست و حسادت در حوزه دین از خلق و خوی مذموم به شمار میآید.
اگر تنفر و بیزاری ما به خاطر قد و قواره و سیمای یهودیان است باید گفت این تنفر و بیزاری ره به جائی نمیبرد و در دین اسلام جایگاهی ندارد؛ زیرا آموزههای دینی از قول نبی اکرم اسلام –صلّیالله علیه و سلّم– آمده است که: انّ الله تبارك و تعالى لاينظر الى صوركم و لا الى اموالكم و لكن ينظروا الى قلوبكم و اعمالكم؛ «خداوند به قد و قواره کسی نگاه نمیکند زیرا چهره و قیافه انسان جبری است و از توان انسان خارج است بلکه خداوند به دل و اراده و تصمیمات و عملکرد آدمیزاد نظر دارد و بر اساس نیت آنها معامله میکند.»
حال باید دانست علت بیزاری و تنفر ما از یهود چیست؟
حقیقت امر آنست که عنصر اساسی که سبب تنفّر ما از یهود شده است به خاطر اندیشه «نژادپرستی» و «خود برتر بینی» آنان نسبت به کل جامعه بشریت به جز خودشان است و این خود برتر بینی تنها در مورد مسلمانان نیست بلکه در مورد مسیحیان نیز صدق میکند؛ زیرا یهودیها بر این باورند که آنها دارای نژاد برترند و از جایگاه ویژهای نزد خدا برخوردارند و حتی خود را فرزندان و دوستداران خدا میدانند: نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ (سوره مائده آیه 18) و معتقدند که تمام بشریّت به مثابه حیواناتی برای خدمت به آنان خلق شدهاند. در نتیجه حق آنان است که با مردم همانند حیوان رفتار کنند و پیامد این خود برتر بینی این است که آنها همه ملّتها را ناپاک و نجس میدانند و به همین علت حاضر نیستند غیر از یهود را به عقد خویش در آورند، زیرا معتقدند که خون یهود و نژاد یهود با ترکیب خون دیگران از اصالت و پاکی میافتد و آینده آنان را تهدید میکند. حتی در زمینه دینی و مذهبی حاضر نیستند غیر یهودیها را به کیش و آئین خود دعوت کنند و همین امر موجب شده که ملت یهود از لحاظ جمعیت کمترین ملت جهان قرار گیرند و آن طور که تخمین زده شده شاید جمعیت آنها در سطح جهان به چهارده میلیون هم نرسد.
مسئله اصلی این است که چون اعتقاد به برتری نژادی و دینی بر کل جهان بشریت دارند و تنها خود را مقرّب درگاه خدا میدانند و دیگران را به مثابه حیوان برای خدمت به خود تلقّی میکنند، برای رسیدن به هدف و اجرائی کردن اعتقاداتشان بر این باورند که باید بر تمام منابع جهان دسترسی و تسلّط پیدا کنند و در همه زمینهها از جمله علم و تکنولوژی و اقتصاد و... حرف اول را بزنند و با برنامهریزی دقیق و مظلومنمائی که در جهان نیز دارند امروزه در همه زمینهها در سطح جهان تسلّط و نفوذ پیدا کرده و حرف اول را میزنند. آنان برای بقاء و ماندگاری و حفظ برتری خود از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمیورزند و با تمام موانع سر راه، بیرحمانه مبارزه میکنند و در این راه از تمام اسباب مشروع و نامشروع بهره میگیرند و ذرّهای غفلت نمیورزند و از همه بیشتر با مسلمانان سرجنگ و ستیز دارند زیرا در دین اسلام هیچگونه مهر تأییدی بر نژادپرستی و خودبرتربینی از طرف هر کس که باشد زده نشده است و آنها در نگاه خود مسلمانان و در میان مسلمانان علیالخصوص کسانی که طلیعهدار بیداری اسلامی هستند، دشمن درجه اول خود میدانند و به همین خاطر خداوند شدیدترین و بیرحمانهترین دشمن علیه مسلمانان را در وهله اول یهود معرفی کرده است و فرموده: أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ (سوره مائده آیه 82)
یهود میداند تنها مانع خطرناکی که بر سر راه آنان، برای استعمار مردم و به بردگی کشاندن جهان بشریّت وجود دارد، مسلمانان و آئین اسلام است؛ لذا با تمام وجود و تمام قوا در صدد آنند که چهره اسلام و مسلمانان را تخریب کنند و هر روز مشکلات زیادی برای آنان به وجود آورند و در حقیقت نیز تا اندازه زیادی هم موفق شدهاند. آنان برای ماندگاری خود قضیه قدس و سرزمین فلسطین را بهانه کردهاند و الّا در اصل کاری به قدس و سرزمین فلسطین ندارند. آنها به بهانه قدس میخواهند مظلومنمائی بکنند و مسلمانان را در میادین مختلف زمینگیر کنند تا جهان بشریت را از هدف شومشان منحرف کنند و متأسّفانه با روندی که در پیش گرفتهاند توانستهاند مسلمانان را به جان هم اندازند و آنان را از مبارزه باز دارند و حتی توانستهاند با تبلیغات خود مسلمانان زیادی را نسبت به قضیه قدس که قبلهگاه نخست مسلمانان است بد بین کنند؛ به گونهای که مسأله قدس را یک مسأله داخلی اعراب بدانند و سپس آنان را نسبت به آن بیتفاوت کنند و هر کدام که داعیه دفاع از قدس باشند تروریسم بخوانند.
آنها به دلیل نفوذ سیاسی و اقتصادی که در سطح جهان دارند توانستهاند تصمیمات کشورهای صاحبنفوذ همچون اروپا و آمریکا را به نفع خود مصادره کنند و سازمانهای بینالمللی و مدافع حقوق بشر را به طرف خود متمایل کنند. آن وقت ما مسلمانان با سر دادن شعاری همچون مرگ بر اسرائیل و غیره و دعاهای که بستر آن فراهم نشده و بیشتر حکایت از یأس و ناامیدی دارد، میخواهیم به جنگ آنها برویم و اگر گروهی و یا حزبی همچون حماس و... با توجه به وضعیت جغرافیائی و احساس مسؤولیتی که دارند و میخواهند به نمایندگی از مسلمانان به جهاد و مقاومت با آنها بپردازند، نه تنها پشتیبانی لازم مادّی و معنی از آنها نمیکنیم بلکه در دام تبلیغات رسانههای یهود و نوکرانشان قرار میگیریم و حرکات جهادی جهادگران را در سطح جهان خنثی میکنیم.
حقیقت امر آن است که «یهود» با تفکّری که دارد و در سر میپروراند تا ما را تابع خود نکند از مبارزه دست بر نمیدارد. به تعبیر قرآن از ما راضی نمیشود: وَلَن تَرضىٰ عَنكَ اليَهودُ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم (سوره بقره آیه 120) یهود از پیغمبر که امام و راهبر مسلمانان است راضی نخواهد شد تا اینکه او را تابع و دنبالهرو خود قرار دهد. آنان حتی حاضر نیستند یک ثانیه هم به نفع مسلمانان در هیچ زمان و مکانی کوتاه بیایند.
به طور خلاصه از آنچه که تاکنون گفته شد باید به صورت صریح و شفّاف اعلام کرد، این مبارزه تا روز قیامت ادامه دارد و «اندیشه محو و نابودی یهود» آرزویی بیش نیست. آنچه که ما به دنبال آن هستیم غلبه بر تفکر نژادپرستی و خود برتر بینی آنان هستیم نه نابودی ملت یهود؛ زیرا ملت یهود همچون ملّتهای دیگر جعل و قرارداد خدائی در روی زمین و نشانه قدرت خدایند. غلبه بر تفکر نژادپرستی آنان بهگونهای که نتواند مردمان جهان را به نوکری و بردگی بکشانند. این غلبه نیز با شعار بدون عمل و دعاهای بدون بستر صورت نمیگیرد و از طرف دیگر خداوند، سنّت و قوانین خود را برای هیچ آدم بیبرنامه و بیخاصیتی تغییر نمیدهد و تنها زمانی این تغییر و تحوّل صورت میگیرد که ما بپذیریم در سطوح مختلف متحوّل شویم؛ زیرا خداوند فرموده است: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (سوره رعد آیه 11) «خداوند تغییر سرنوشت هیچ قومی را نمیدهد مگر اینکه آن قوم به تغییر خود بپردازد و این تغییر و تحول جز با سعی و تلاش و برنامه ریزی میسر نخواهد شد: و وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (سوره نجم آیه 39) و به طور قطع و یقین تا زمانی که ما مسلمانان در سطح جهان به برتری سیاسی و اقتصادی و علوم و تکنولوژی روز دست پیدا نکنیم نمیتوانیم بر آنها غلبه پیدا کنیم و پیروز میدان شویم.
نکته پایانی این است که: ما مسلمانان وظیفه داریم در وهله اول دشمن اصلی بشریّت را بشناسیم و در ثانی «علت» دشمنی با آنها را نیز بدانیم و در مرحله سوم با برنامهریزی صحیح و تأسّی از پیغمبر امت –صلّیالله علیه و سلّم– و صحابه بزرگوار –سلام الله علیهم– و بزرگان دین به مبارزه با آنان بپردازیم. در غیر این صورت امیدی به پیروزی در میدان مبارزه نیست.
به امید پیروزی تفکر انسان دوستی بر تفکر نژادپرستی!
نظرات